يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبراليل و النهار
يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال
سال نومي شود. زمين نفسي دوباره مي کشد.برگ ها به رنگ در مي آيند و گل ها لبخند مي زند و پرنده هاي خسته بر مي گردند و دراين رويش سبز دوباره...من...تو...ما...
کجا ايستاده اييم. سهم ما چيست؟..نقش ما در اين هستي چيست؟...پيوند ما با ديگران چيست؟...
برای پیشرفت لازم نیست که نابغه باشیم کافی است یک قدم جلو باشیم . انسان هم میتواند دایره باشد و هم خط راست ، انتخاب با خود ماست تا ابد به دور خود بچرخیم یا تا بینهایت ادامه دهیم. مردگاني متحرك يا انسانهايي اميدوار و كوشا .كه انسان بي اميد زنده نيست.
بیا ما چند کس با هم بسازیم چو شادی کم شود با غم بسازیم
بیا تا با خدا خلوت گزینیم چو عیسی با چنین مریم بسازیم
گر از فرزند آدم کس نماند چه غم داریم با آدم بسازیم
ور آدم نیز از ما گوشه گیرد به جان تو که بیاو هم بسازیم
یکی جانی است ما را شادی انگیز که گر ویران شود عالم بسازیم
اگر دریا شود آتش بنوشیم وگر زخمی رسد مرهم بسازیم
به پیش کعبه رویش بمیریم بدان چاه و بدان زمزم بسازیم
زمين ،سلامت مي کنيم و ابرها درودتان باد و چون هميشه اميدوار و سال نومبارک...
در سال جديد کوشش کنیم که علم ، رفاه ، ثروت به هیچ کس انحصار ندارد .علم ، رفاه ، ثروت مال همه است .وکوشش برای رسیدن به آنچه كه شايسته انيم وظیفه همه ماست .
به گفته دكتر علي شريعتي :"اسلام بر خلاف مذاهب دیگری که توجیه کننده ی فقر را مناسبات زندگی اجتماعیمیدانند، بزرگترین آموزش یافته ی مکتبش ابوذر میگوید: “وقتی فقر وارد خانه ای میشود،دینازدرب دیگر خارج میشود”.
و یا پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) که بنیانگذار مکتبی است که همه ما مسلمانانبهآن اعتقاد راسخ داریم چه شیوا و ساده بیانفرموده است: “من لا معاش له لا معاد له” کسی که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی همنخواهد داشت.
چون؛ شکم خالی هیچ ندارد، جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی و مادی است مسلماًکمبود های معنوی بسیاری خواهد داشت و آنچه را که در جامعه های فقیر، آنرا اخلاق ومذهب می نامند، متاسفانه معنویت در آن جایی ندارد.
میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میکشد …
فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست …فقر ،حتی گاهی زیر شمش های طلا خود راپنهان میکند…
فقر ، چیزی را “نداشتن” است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست …
فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند …
فقر ، اعجوبه ایست که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر میکشد …
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند …
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند …
فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …
فقر ، پوست موزی است کهازپنجره یکاتومبیلبهخیابان انداخته میشود …
فقر ، همه جا سر میکشد …
فقر، شب را “بی غذا” سر کردن نیست …
فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است …"
|